بهترین آموزش ها در مهد کودک ستاره سحر

مفهوم سوره توحید

سلام دوستاي خوبم امروز مفهوم سوره ي توحيد رو ياد مي گيريم                                      · مفهوم سوره : سلام بچه هاي گلم! خوب و سلامتید؟ بچه ها! شما تا حالا شناسنامه دیدید؟ همه ما وقتی به دنیا میایم برامون یه شناسنامه درست می کنن. توی شناسنامه اسم پدر و مادرمون رو می نویسند. این که ما چه روزی و در کجا به دنیا اومدیم. آره بچه های خوشگلم! شناسنامه هر کس چیزیه که باهاش  اونا رو می شناسیم. حالا ما امروز مي خوايم يه سوره­ي كوچيك امّا خيلي مهم رو ياد بگيريم که مثل شناسنامه­ي خداست. اسم ای...
28 خرداد 1393

نقاشی آی نقاشی

گربه مهربون kitty رو که خوب می شناسین. می  دونم همتون این گربه مهربون رو دوست دارین . الان می خوام بهتون یاد بدم چطوری این گربه رو نقاشی کنیم. پس مداد و کاغذ هاتونو بیارین دم دست تا با هم بکشیم.         اول بدنه اصلی رو می کشیم با خط و دایره شروع می کنیم صورت این گربه رو می کشیم. صورت این گربه آماده شد حالا به قسمت های دیگه می ریم. حالا می خوایم بدن این گربه مهربون رو بکشیم. نقاشی زیبای این گربه مهربون  که به Hello Kitty معروفه تموم شد. حالا مداد رنگی ها رو بیارید تا این گربه مهربون رو رنگ آمیزی کنیم. نقاشی ما کامل شد....
28 خرداد 1393

میوه های غمگین(قصه کودکانه)

پیشی دنبال غذا بود. توی حیاط می گشت و بو می کشید که صدایی شنید. جلو رفت. یک عالمه میوه را دید که توی سطل آشغال گریه می کردند. پیشی پرسید: میوه ها! چرا شما توی سطل آشغال هستید؟ چرا این طور زخمی شدید و بی حال هستید؟ گلابی گنده ای که فقط یک گاز از آن خورده شده بود گفت: می خواهی بدانی؟ پس گوش کن تا برایت تعریف کنم. دیشب جشن تولد بود، همه جا را چراغانی کردند یک عالمه سیب و گلابی و آلو و هلو آوردند. من و دوستانم توی صندوق میوه بودیم. اول ما را توی حوض ریختند. نمی دانی چقدر کیف می داد. یک آلوی درشت از سلطل زباله بیرون آمد و گفت: ما آب بازی کردیم بالا و پایین پریدیم و خندیدیم.  وقتی آب بازی تمام شد، ما را توی سبدهای بزرگ ریختند. ...
27 خرداد 1393

خرس تنبل(قصه کودکانه)

خرس تنبل  بهار اومده و برفا آب شدند و برگای درختان از دوباره در اومدند  و همه ی حیوانات جنگل بیدار شدند و با هم بازی می کنند. اما خرس کوچولو هنوز خوابه و نمی دونه که بهار اومده. گوش بدید صدای خرخرش میاد. حالا فصل تابستونه. هوا گرم شده و حیوونای جنگل مشغول بازی و شادی اند. اما بازم خرس کوچولو نیست. اون کجاست؟ خرس کوچولو هنوز خوابه. اون نمی دونه که تابستون شده. حالا پاییزه. برگ درخت ها زرد و قرمز و نارنجی شده. همه ی حیوونا دارن خودشون رو برای زمستون آماده می کنن. اما خرس کوچولو کجاست؟ خرس کوچولو هنوز خوابه. اون نمی دونه که پاییزم اومده.حالا زمستون شده! هیچ حیوونی تو جنگل دیده نمی شه. اونا همه به خونه ها...
27 خرداد 1393

من بهارم(شعر کودکانه)

من  بهارم من بهارم فصل باران دوست دارم دانه ها را سبز و خرم ، شاد و خندان بازی پروانه ها را دوست دارم آسمان را آفتاب مهربان را دوست دارم روی گل را رنگ گل را بوی گل را دوست دارم ماهیان را توی چشمه، توی دریا دوست دارم هر کجا را باغ و بستان، کوه و صحرا دوست دارم، دوست دارم من بهارم، من بهارم   ...
27 خرداد 1393
1